معتبرترین برند ورزشی جهان که خاستگاه آن آلمان است، بالاخره به عنوان اسپانسر تیم ملی فوتبال کشورمان با فدراسیون فوتبال قرارداد بست و شاگردان کیروش با لباس جدید خود در اولین دیدار به مصاف قطر رفتند. به همین بهانه خالی از لطف ندیدیم که به تاریخچه پیدایش این برند معتبر و سرگذشت پر فراز و نشیب آن بپردازیم:
شرکت بزرگ آلمانی که توانست طی سالیان گذشته خود را به عنوان معتبرترین برند ورزشی جهان معرفی نماید، در اصل در سال 1924 توسط یک آلمانی به نام «آدولف داسلر» با نام «گبرودر داسلر شوفابریک»تاسیس شد و بعدها در سال 1948 نام «آدیداس» به خود گرفت. شرکت آدیداس در زمینه طراحی، تولید و توزیع انواع لباس، کفش، پاافزار و کفش ورزشی، تجهیزات ورزشی، ساعت، عینک آفتابی، محصولات مراقبتهای شخصی و لوازم لوکس فعالیت میکند. این هلدینگ بزرگ، شرکت تولید پوشاک ورزشی «ریباک»، شرکت لوازم گلف «تیلورمِید»، و شرکت «راک پورت» را تحت مدیریت دارد.
دومین برند معتبر جهان ورزش و اولین برند معتبر اروپا، توسط مردی بنیانگذاری شد که در یک خانواده کارگری رشد یافت. پدر، یک کارگر تولیدی کفش بود و مادر مدیریت یک خشکشویی را بر عهده داشت. دوران مدرسهاش که تمام شد، سر به سودای کار در کنار پدر در کارخانه تولید کفش سپرد. پس از جنگ جهانی اول، یک شرکت تولید چینی تاسیس کرد و کمی بعد هم پا در بازار تولید چرم گذاشت.
«هرتزوگن آوراخ» زادگاه مادری بود و آدولف داسلر که او را «آدی» صدا میکردند، برای وسعت دادن به خشکشویی مادر و شراکت با برادر در کار تولید کفش به آنجا بازگشت. بیبرقیهای متناوب آنها را آزار میداد و در بدترین شرایط با پدالهای مولد برق کار میکردند. سال 1936 شد و آدی برای فروش محصولاتش با یک ساک راهی دهکده بازیهای المپیک گردید تا «جسی اُوِنز» قهرمان دوومیدانی المپیک را متقاعد به خرید کفشهای ورزشی تولیدی خود کند. اونز، متقاعد شد و خرید. همان کفشها، برای داسلر تاریخساز شد و ورق زندگی او را برگرداند. اری، اونز 4 مدال طلای المپیک را در آن سال بدست آورد و در مقابل همه رسانهها تایید کرد که کفشها تاثیر زیادی در روند کار او داشته است.شهرت داسلرها بالا گرفت و تا قبل از شروع جنگ جهانی سالانه 200 هزار جفت کفش ورزشی فروختند.
اما داستان انشعاب کارخانه دو برادر به جنگ جهانی دوم برمی گردد. در این مورد دو روایت وجود دارد: اول اینکه، پیش از جنگ جهانی دوم، داسلرها به حزب نازی پیوستند. رادولف خود را به سران حزب نزدیکتر کرد و این امر موجب اختلاف آدولف که نسبت به تداوم جنگ بدبین بود، شد. با بازداشت رادولف توسط نیروهای آمریکایی در سال 1943، این شائبه برای او به وجود آمد که آدولف او را لو داده است و سالهای بعد رادولف این امر را دلیل جدایی از برادرش و در نتیجه، تاسیس شرکت پوما دانست.
روایت دوم این است که در سال 1943 و در طی بمباران برخی مناطق آلمان، وقتی که آدولف به همراه همسر و فرزندانش به یک پناهگاه زیرزمینی پناه میبرد، رادولف هم به همراه خانوادهاش به آنجا میآید. آدولف که منظورش به متفقین بود، فریاد میزند: حرامزادهها پیدایشان شد». اما رادولف این جمله را به خود میگیرد و در ذهنش میماند. 8 سال بعد، آنها به خاطر پررنگ ماندن این سوتفاهم در ذهن رادولف از هم جدا میشوند. در هر حال، یکی از این دو روایت میتواند درست باشد.
برادرها در سال 1947 به طور رسمی از هم جدا شدند. زمانی که رودی شرکت جدیدی به نام «رودا» که مخفف نامش بود تاسیس کرد. این شرکت بعدها به «پوما» تغییر نام داد. آدولف نیز در 18 آگوست 1949، شرکت «آدیداس» که مخفف نامش آدی داسلر بود را تاسیس کرد.هرچند بسیاری از مردم فکر میکنند که آدیداس مخفف جمله انگلیسی «هر روز درباره ورزش رویاپردازی میکنم» (All Day I Dream About Sport) است، اما در واقع، این نام مشتق شده از اسم و فامیل آدولف داسلر است.
در سال 1987، هورست داسلر -پسر و جانشین آدولف- به طرز مشکوکی فوت شد. شرکت بدون یک مدیر لایق، به ورطه ورشکستگی افتاد. در این هنگام، «برنارد تاپی» که یک صنعتگر فرانسوی بود، شرکت آدیداس را به شرط حفظ نام، به مبلغ 243 میلیون و 900 هزار دلار از خانواده داسلر خرید. تاپی، این پول را از طریق وام بدست آورده بود. اما وی در سال 1992 دیگر نتوانست بدهیهای بانک را پرداخت کند و در نتیجه بان «کردیت لیونه» فرانسه، شرکت عظیم آدیداس که دسترنج سالها زحمت آدولف داسلر بود را به مزایده گذاشت.
برنارد تاپی
نهایتا، در سال 1993 شرکت آدیداس با قیمت 683 میلیون و 514 میلیون دلار به «روبرت لوئی دریفوس» فرانسوی رسید. این قیمت چندین برابر وامی بود که آن بانک به تاپی داده بود. بانک، سود کلان کرد، تاپی اعلام ورشکستگی کرد و بعدها به زندان افتاد، و دریفوس ماند و یک مسئولیت بزرگ.
دریفوس نشان داد که یک مدیر لایق و شایسته است و اگر اغراق نباشد میتوان او را ناجی آدیداس نام نهاد. او آدیداس را زنده کرد. گرچه چالشهایی بر سر رقابت و کپیبرداری نهادهای ورزشی از لوگو و برند داشت و البته شکایت هم کرد و نتیجه گرفت، اما با ادغام آدیداس با چند شرکت دیگر (در راس آنها گروه سالامون) و خریدن شرکتهایی چون «ریباک» و استخدام بهترین متخصصان طراحی پوشاک ورزشی، خود را در مقام رقابت تنگاتنگ با «نایک» رقیب دیرینه آمریکایی قرار داد. دیگر، پوما در این میان یارای رقابت با آدیداس را نداشت و از قافله عقب مانده بود که تا هماکنون هم ادامه دارد. امروز، رقابت اصلا بین آدیداس و نایک است.
روبرت دریفوس
اکنون «ایگور لاندا» رییس هیئت مدیره و «هربرت هاینر» مدیر عامل شرکت آدیداس هستند.
به گزارش مشرق، پس از خواندن تاریخچه و سرگذشت شرکت معتبر آدیداس شاید بد نباشد 20نکته جالب در مورد این برند معتبر را که به بعضی از آنها در متن بالا نیز اشاره شد بخوانید:
1» .استان اسمیت» همیشه استان اسمیت خوانده نمیشد. طراح کتانی مخصوص بازی تنیس، استان اسمیت نام داشت و قرار بود که این کتانی به نام او خوانده شود اما هیچگاه این اتفاق نیفتاد و همه این کتانی را «آیلت» به نام ستاره فرانسوی تنیس «رابرت آیلت» میخواندند.
2» .میکرو پیسر» اولین کتانی آدیداس بود که دارای فنآوری کامپیوتری بود. این فنآوری ساخت 1984 به ورزشکار اجازه میداد که از مقدار سرعت خود و کالری که سوزانده باخبر باشد. البته نایک پیش از آدیداس به این فنآوری دست پیدا کرده بود.
3 .آدیداس اقدام به ایجاد محلی به نام «پارک آدیداس» در بوستون آمریکا کرد که هیچکس حق نداشت پوشاکی به غیر از برند آدیداس به تن داشته باشد. در پارک آدیداس، هیچکس حق نداشت که پوششی به غیر از برند آدیداس داشته باشد وگرنه لباس یا کتانیاش به عنوان تنبیه به درختهای همان محل آویزان میشد.
4. آدیداس، نام اولیه برند نبود. نام اولیه آدیداس بر خلاف تصویر مردم که تولد آن را در سال 1948 میدانند، به سال 1924 برمیگردد. وقتی که داسلر این نام را برگزید: «گبرودر داسلر شوفابریک»
5 .آدیداس کفش دوومیدانی هم تولید میکرد. داسلر هم مانند همتای آمریکایی خود «بیل باورمن» -موسس شرکت نایک- در دورههای مختلف زمانی روی به تولید کفش دوومیدانی آورد.
6 .سه خط داشتن آدیداس نشان آن است اما در اصل، این سه خط دارای فواید پزشکی است و کمتر کسی این را میداند. آدیداس، اعلام کرده که که این سه خط از لحاظ علمی و پزشکی موجب توازن و تعادل شخص میشوند.
7. لوگوی آدیداس دارای عمر بیش از 40 سال است. اما این فقط یک لوگو نیست بلکه یک نشان معنادار است. لوگوی سه پره که در جریان المپیک 1972 مونیخ برای گسترش بیشتر در بازار ایجاد شد، اشاره به تنوع محصولات آدیداس دارد.
8» .سوپر استار» پرفروشترین کتانی تاریخ آدیداس نیست. این «استان اسمیت» بود که بیش از 40 میلیون جفت در دنیا فروخت.
9. نایک، نهایت تلاش خود را کرد که مانع از فروش کتانی تولیدی سال 2010 آدیداس به نام «پرایم نیت» شود. کفشهای ورزشی روبافت، چند سالی است که به بازار محصولات ورزشی راه یافتهاند. نایک هم یک محصول همتای پرایم نیت به نام «فلای نیت» تولید کرده بود اما حس رقابت و حسادت مجبورش کرد که از آدیداس بابت تولید کتانی مشابه شکایت کند و آن را به دادگاه بکشاند تا بدینوسیله مانع از فروش این محصول شود.
10. آدولف داسلر، پیش از اینکه به سمت تولید کفش برود، نانوایی را فرا گرفت اما ترجیح داد که راه پدر را که همانا تولید کفش بود ادامه دهد.
11 .در سال 1948 برادران داسلر رسما از یکدیگر جدا شدند. رادولف اقدام به تاسیس شرکت «پوما» کرد و آدولف هم نام شرکت را به آدیداس تغییر داد و رسما آن را ثبت کرد.
12. آدیداس در دورههایی با فراز و نشیب مدیریت تبلیغات و تصمیمات روبرو بود و یک بار دچار ورشکستگی شده است.
13. «مایکل جوردن» بسکتبالیست اسطورهای از دوران دبیرستان پیوسته آدیداس میپوشید و نهایتا هم در دوران شهرت با آدیداس قرارداد بست.
14. «جسی اُوِنز» کلید شهرت و موفقیت آدیداس شد. او در المپیک 1936 برلین آلمان، کفشهای تولید شده کارخانه آدولف داسلر را پوشید و برخلاف برنامههای هیتلر، 4 مدال طلا کسب کرد. داسلر، در ابتدا میخواست محصول خود را به پای همه ورزشکاران کند اما به دلیل شناخته نبودن، کسی او را تحویل نگرفت و فقط اونز سیاهپوست که قهرمان شناختهشدهای بود قبول کرد. اینگونه بود که داسلر جهانی شد و پا در مسیر رشد گذاشت.
15. کتانی موفق و مشهور «توبولار اسنیک» ساخته آدیداس بر اساس ایدهگیری جذاب از لاستیک خودرو ساخته شد.
16. محتملترین قصه بر جدایی برادران داسلر از یکدیگر به جنگ جهانی دوم برمیگردد. در سال 1943 و در طی بمباران برخی مناطق آلمان، وقتی که آدولف به همراه همسر و فرزندانش به یک پناهگاه زیرزمینی پناه میبرد، رادولف هم به همراه خانوادهاش به آنجا میآید. آدولف که منظورش به متفقین بود، فریاد میزند: حرامزادهها پیدایشان شد» اما رادولف این جمله را به خود میگیرد و در ذهنش میماند. 8 سال بعد، آنها به خاطر پررنگ ماندن این سوتفاهم در ذهن رادولف از هم جدا می شوند.