شهادت پیرترین یار امام/ زخمی شدن امام سجاد در نبرد/ آخرین نماز امام و یارانش/ وقایع ظهر عاشورا
سماوی می نویسد: امام حسین (ع) روز عاشورا، پیاده بر بالین هفت تن از افراد مورد علاقه و یاران شهیدش، حضور یافت که عبارت بودند از:
 
۱. مسلم بن عوسجه: زمانی که مسلم به شهادت رسید، حضرت به اتفاق حبیب بن مظاهر بر بالین او حاضر شد و بدو فرمود: رحمک الله یا مسلم! 
۲. حرّبن یزید ریاحی: آنگاه که وی به فیض شهادت نایل آمد، امام حسین (ع) بر بالین او حضور یافت و فرمود: انتَ حرُّ کما سمتک امُک. 
۳. واضح رومی یا اسلم ترک: وقتی او به درجه شهادت نایل آمد امام پیاده به بالین وی آمد و او را در آغوش گرفت و گونه بر گونه اش نهاد. 
۴. جَون بن حوی: زمانی که وی به شهادت رسید، امام حسین (ع) بر بالین او حاضر شد و فرمود: اللهم بیض وَجهَهُ.
۵. عباس بن علی(ع): هنگامی که آن بزرگوار به درجه ی رفیع شهادت نایل گشت ابا عبدالله الحسین (ع) پیاده بر بالینش حضور یافت و کنارش نشست و فرمود: الآن انکسر ظَهری و قلّت حیلتی. 
۶. علی بن الحسین (ع): آنگاه که وی شربت شهادت نوشید، امام پیاده بر بالینش حاضر شد و فرمود: علی الدّنیا بعدک العّفا. 
۷. قاسم بن حسن: آنگاه که وی به درجه ی شهادت نایل گشت، امام پیاده بالین او قرار گرفت و فرمود: بُعداً لقومٍ قتلوکَ.
 
هجوم عمومی دشمن: در نبرد تن به تن تعداد کشته شدگان دشمن بیشتر بود. عمرو بن حجاج خطاب به سپاهیان گفت: احمق ها! می دانید با چه کسانی می جنگید؟ آنان یکه سواران از جان گذشته اند. هیچ کس از شما توان رویارویی با این گروه را ندارد. آنان اندک شده اند. به خدا اگر سنگ بارانشان کنید به زودی تمام می شوند. عمر بن سعد نظر او را تأیید کرد.
 
برخی گفته اند: عمروبن حجّاج گفت: ای مردم کوفه، بر باور و اعتقاد و همدلی خود پایدار باشید و در مبارزه با کسی که سر کشی کرده و از دین برگشته تردید نکنید.
اباعبدالله الحسین (ع) در پاسخ وی فرمود: ای عمروبن حجّاج، آنان را به مبارزه با من بر می انگیزی؟ ما از دین برگشته و شما پایدار و استوار مانده اید؟ به خدا سوگند اگر بر این باور قبض روح شوید خواهید دانست که کدام از دین برگشته و شایسته ی آتش است.
پس از این گفت و گوها عمروبن حجاج با بخش راست سپاه عمر سعد از سمت فرات به امام و یارانش حمله ور شدند که نخستین شهید این درگیری مسلم بن عوسجه اسدی بود.
 
هجوم به خیمه ها: ناتوانی عمرسعد و سپاهیانش از نبرد با یاران ابا عبدالله، آنان را بسیار خشمگین کرده بود. عمر سعد دستور داد به خیمه ها حمله کنید. یاران امام، سه و چهار نفری در کنار خیمه ها ایستادند و به دفاع پرداختند و مهاجمانی را که به غارت و کشتن می اندیشیدند با شمشیر و نیزه و تیر دور می کردند یا از پای در می آوردند.
عمر سعد دستور داد خیمه ها را آتش بزنید. آتش آوردند. امام فرمود: بگذارید آتش بزنند که آتش خود واسطه ای میان شما و دشمن خواهد شد.
 
شمر فریاد زد آتش بیاورید تا این خیمه ها را بسوزانیم. زنان و کودکان فریادکشان از خیمه بیرون آمدند. امام فریاد کشید: ای شمر، هیچ کس را در جایگاه و پایگاه، زشت تر از تو ندیدم و هیچ سخنی را بی شرمانه تر و وقیحانه تر از سخن تو. می گویی آتش بیاورند تا خیمه و خیمه نشینان مرا بسوزانی؟ خداوند تو را در آتش بسوزاند. زنان را می ترسانی؟
شمر شرمسارانه عقب نشست. شمر نیزه ی خویش را در خیمه ی امام فرو برده بود. یاران دلاورانه او را واپس راندند که در این نبرد، ابوعزّه ضبابی از یاران شمر کشته شد.
 
طول نبرد تن به تن: به نظر می رسد نبرد تن به تن و چند حمله جمعی دشمن و مقاومت جانانه ی یاران اباعبدالله الحسین تا حدود اذان ظهر ادامه یافته باشد. در این صورت حدود دو الی دو ساعت و نیم طول نبرد بوده است. اشاره ی تاریخ طبری به وقاتلوهُم حتی انتصف النّهار، اثبات همین نکته است.
 
وضعیت خیمه ها: در این موقعیت عطش و نگرانی کودکان را به گریه واداشته بود. حمله ی شمر به خیام باعث شده بود که جمعی از زنان از خیمه بیرون آمدند. امام اهل حرم را به آرامش دعوت کرد. با بازگشت شمر و سپاهیان، اندک آرامشی به خیمه بازگشت. گرد و غبار در میدان برانگیخته بود و خورشید به میانه ی آسمان رسیده. از یاران و اصحاب ـ جز بنی هاشم ـ چند تن بیشتر باقی نمانده بود. اما همین اندک با ایمان و معرفت و بصیرت ایستاده بودند.
 
ازبنی هاشم هیچ کس به شهادت نرسیده بود. همگی چون کوه استوار و صبور از ساحت حرم و وجود امام خویش پاسداری می کردند.
 
کربلا به اوج خود رسیده بود. لحظه های نماز نزدیک می شد و حماسه ی عظیم عاشورا به قله ی خویش می رسید. جماعت اندک، خود را برای آخرین نماز به امامت امام خویش آماده می کردند.
 
 نمار ظهر عاشورا/ شهیدان نماز و پس از نماز
 
اندک ستاره های منظومه عاشورا، زیر آفتاب سوزان نیمروز، صبورانه و عاشقانه می جنگیدند. عطش و عرق و غبار و چکاچک شمشیرها بود و میدانی که در گوشه گوشه ی آن تن گلگون شهیدان افتاده بود.
 
در این هنگام ابوثمانه عمروبن عبدالله صائدی خود را به ابا عبدالله رسانید و گفت: جانم فدایت، این گروه لحظه لحظه نزدیک تر می شوند. به خدا سوگند نمی گذارم کشته شوی تا اینکه من پیش پای تو کشته شوم. دوست دارم خدایم را دیدار کنم و نمازم را که وقت آن رسیده برگزار کرده باشم.
 
اباعبدالله الحسین (ع)، سر برداشت و به آسمان نگریست. خورشید از پشت غبار، در میانه ی آسمان، گواه زمان نماز بود. رو به ابو ثمانه کرد و فرمود: نماز را به یاد آوردی، خدایت جزو نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری اینک وقت نماز است. (یا نماز به یادت آمد ذُکِّرت الصلوة) سپس فرمود: به آنان (دشمنان) بگو دست از ما بدارند تا نماز بگزاریم.
ابو مخنف می گوید: امام به ابوثمانه فرمود اذان بگوید و خطاب به عمر سعد فرمود: وای برتو ای پسر سعد! آیا آیین های اسلام را از یاد برده ای؟ چرا جنگ را متوقف نمی کنی تا هر دو نمازگزاریم و به جنگ بازگردیم.
 
عکس العمل دشمن: با اعلام امان برای نماز از جانب سپاه ابا عبدالله، حصین بن تمیم فریاد زد: این نماز پذیرفته نیست.
حبیب بن مظاهر پاسخ داد: ادعا می کنی نماز از خاندان پیامبر (ص) پذیرفته نیست و از تو ای خمّار (حمار یا ختّار) پذیرفته می شود؟
 
شهادت حضرت حبیب: حصین با شنیدن این جمله، به حبیب حمله کرد. حبیب با شمشیر بر سر اسب او کوبید، اسب رم کرد و حصین را به زمین انداخت. سپاهیان مداخله کردند و حصین را نجات دادند. حبیب نبرد سختی را آغاز کرد. یکی از سپاهیان از قبیله ی بنی تمیم به نام بدیل بن صریم به دست حبیب کشته شد. در مقتل ابی مخنف، تعداد کشته شدگان به دست حبیب، سی و پنج تن ذکر شده است.
 
نکته ی دیگر که در همین مقتل ذکر شده است این است که حبیب برای رفتن به میدان و نبرد با حصین، با اباعبدالله وداع کرد و گفت: مولای من، دوست دارم نمازم را در بهشت تمام کنم. سلام تو را به جدّت، پدرت و برادرت خواهم رساند.
سر انجام حبیب با نیزه ی مردی از بنی تمیم بر زمین افتاد و قصد برخاستن داشت که حصین بن تمیم با شمشیر بر سر او زد. حبیب بر زمین افتاد. تمیمی پیاده شد تا او در میدان بچرخد و همگان را گواه گیرد و از ابن زیاد صله دریافت کند.
 
امام در سوگ حبیب و در کنار تن خونین و بی سر او فرمود: عندالله احتسبُ نفسی و حُماة اصحابی. لله درُّک یا حبیب لقد کُنتَ فاضلاً تختِمُ القرآنَ فی لیلةٍ واحدةٍ. برای خودم و یاران شهید همراهم در پیشگاه الهی صبوری می ورزم خدایت رحمت کند حبیب! تو بزرگی بودی که قرآن را در یک شب ختم می کردی.
 
تعداد کشته شدگان به دست حبیب را ۳۵ و ۶۲ تن نیز نوشته اند.
 
آخرین شهیدان پیش از نماز: به نظر می رسد پس از حبیب، قرّة بن ابی قرّه و انس بن حارث جنگیده و به شهادت رسیده باشند. پس از شهادت حبیب ـ فرمانده جناح چپ سپاه ابا عبدالله ـ اندک یاران باقی مانده همراه با بنی هاشم برای برپایی نماز ظهر عاشورا آماده شدند. امام به زهیر بن القین و سعید بن عبدالله حنفی فرمان داد که پیشاپیش صفوف نماز قرار بگیرند. امام نماز خوف بر پا کرد. دشمنان، امام و یارانش را هدف قرار دادند و زهیر و سعید خود را سپر تیرها و نیزه ها قرار می دادند. بر بدن سعید جز زخم نیزه ها و شمشیرها، سیزده چوبه ی تیر نشسته بود.
 
سر انجام، سعید بر زمین افتاد و در همان لحظه گفت: خدایا لعنت کن این گروه را، همان لعنتی که بر عاد و ثمود کردی. خدایا سلام مرا به حضور پیامبرت برسان و آن حضرت را از درد زخم هایی که بر من رسیده آگاه فرما که در یاری خاندان پیغمبرت هیچ هدفی جز پاداش تو نداشتم. آنگاه رو به امام کرد و گفت: ای فرزند پیامبر آیا به عهد خود وفا کردم؟
 
امام فرمود: آری، تو پیشاپیش در بهشتی.
پس از نماز، جز سعیدبن عبدالله، عمروبن قرظه نیز که مدافع نماز امام بود جنگید و به شهادت رسید. تعداد شهدای پس از نماز دو تن و رزمندگان باقی مانده که جنگیدند و به شهادت رسیدند، نُه تن است. از نُه تن شهید پس از نماز نیمی از آنان کسانی هستند که در کربلا به امام پیوستند. جوان ترین این شهیدان ضرغامة بن مالک و پیرترین آنان ابوثمانه و زهیر بن قین با حدود شصت سال هستند.
 
شاخص ترین شهید پس از نماز: زهیر بن القین فرمانده جناح راست سپاه اباعبدالله،
 
چهره ی شاخص شهید: ابوثمانه صائدی مؤذّن کربلا.
 
همه ی شهیدان پس از نماز، اهل کوفه بودند.
 
رجزها: نُه تن شهید پس از نماز، چهارده و نیم رجز داشته اند. کوتاهی رجزها، گواه فرصت کوتاه میان ورود به میدان و شهادت است.
ـ طولانی ترین رجز: رجز ابوثمانه صائدی. ۴ بیت
ـ کوتاه ترین رجز: رجز بشیربن عمر و ضرغامة بن مالک. هر کدام ۱ بیت
 
با شهادت این شهیدان، جز بنی هاشم، یاوری برای امام باقی نماند. اینک نوبت به خاندان نبوی و آل علوی رسیده بود تا بت ایثار و نثار خون حماسه های عظیم پایانی کربلا را رقم بزند.
 
 شهادت بنی هاشم
 
اینک بنی هاشم در واپسین ساعات عاشورا باید جان فشانی کنند. در اینکه تعداد بنی هاشم در کربلا چند تن بوده است، در منابع و مقاتل اختلاف نظر هست. اگر بازماندگان بنی هاشم که به هر دلیل به شهادت نرسیدند مانند حسن بن حسن (ع) (حسن مثّنی)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) در شمار نیایند، آمار موجود شهدا در کتب معتبر چنین است؛ در مقاتل و منابع متأخر نیز شهدای بنی هاشم هجده تن معرفی شده اند. در زیارت ناحیه، آمار شهدای بنی هاشم به شرح زیر است:
 
ـ امام حسین (ع) و دو فرزندش (علی اکبر و علی اصغر) ۳ نفر
ـ فرزندان امیرالمؤنین علی (ع) ۵ نفر
ـ فرزندان امام مجتبی (ع) ۳ نفر
ـ فرزندان حضرت عقیل ۵ نفر
ـ فرزندان عبدالله بن جعفربن ای طالب ۲ نفر
 
جمع ۱۸ نفر
 
نخستین شهید بنی هاشم در اکثر مقاتل و در زیارت ناحیه، علی اکبر (ع) معرفی شده است: السّلام علیک یا اوّل قتیل من نسلِ خیر سلیلٍ مٍن سُلالةِ ابراهیم الخلیل. سلام بر تو ای اولین کشته از نسل بهترین خاندان از خاندان و نسل ابراهیم خلیل.
 
آخرین شهید بنی هاشم در کربلا خود ابا عبدالله الحسین (ع) است. اگر دو فرزند مسلم ـ گریخته از کربلا و اسیر شده به دست عبیدالله ـ را محاسبه کنیم. آخرین شهیدان نهضت حسینی از بنی هاشم محمد بن مسلم بن عقیل و ابراهیم بن مسلم بن عقیل خواهند بود.
 
در روز عاشورا دو تن از بنی هاشم جنگیدند و زخمی شدند. نخستین رزمنده امام سجاد (ع) بود که در کتاب تسمیة من قُتِلَ مِن اهل لبته و شیعته از فضیل بن زبیر اسدی کوفی ـ از یاران امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) ـ آمده است که: کانَ علی بن الحسین (ع) در حالت بیماری در بخشی از جنگ شرکت کرد و مجروح شد و تن زخم خورده اش را از رزمگاه بیرون آوردند. خداوند او را از شر دشمن حفظ کرد و پس از کربلا، همراه زنان به اسیری رفت. مفهوم ارتثّ زخمی شدن در صحنه ی نبرد است.
 
دومین رزمنده ی بنی هاشم در عاشورا، حسن بن حسن یا حسن مثّنی است که در نبردی سخت دستانش ضربه دیدند و بی هوش بر زمین افتاد و دشمن به تصور کشته شدن، او را رها کرد و روز بعد که برای جدا کردن سرهای شهدا اقدام شد، یکی از افسران سپاه عمر سعد که نسبت خویشاوندی با مادر حسن داشت مانع کشتن او شد.
 
حسن، بعدها با فاطمه، دختر اباعبدالله الحسین (ع) ـ که او نیز در کربلا حضور داشت ـ ازدواج کرد. حسن مثّنی در پنجاه سالگی همچوم پدر بزرگوارش مسموم شد و به شهادت رسید و در بقیع دفن شد.
 
آمارهایی از شهیدان بنی هاشم در کربلا
 
کوچک ترین شهیدان: 
۱. عبدالله بن الحسین (ع) ۱تا ۳ روزه 
۲. عبداللع رضیع ۶ ماهه تا ۱ ساله 
۳. محمدبن ابی سعید بن عقیل ۷ ساله
 
بزرگ ترین شهیدان (سن) : 
۱.ابا عبداللع الحسین (ع) ۵۷ ساله 
۲. عون بن جعفرطّیار ۵۷ ساله
 
نوجوانان شهید عاشورا: 
۱.عبدالله بن حسم ۱۱ ساله 
۲. قاسم بن حسن ۱۴- ۱۵ ساله 
۳.ابوبکر (احمد بن حسن) ۱۵ - ۱۶ ساله 
۴. عبدالله بن مسلم بن عقیل ۱۳ ساله 
۵. محمد بن مسلم بن عقیل ۱۳ ساله 
۶. محمد بن عبدالله بن جعفر ۱۸ ساله
 
جوانان شهید عاشورا:
۱. علی بن الحسین (علی اکبر) ۲۶ - ۲۷ ساله 
۲. جعفربن علی (ع) ۲۱ ساله 
۳. عثمان بن علی (ع) ۲۳ ساله 
۴. عبدالله بن علی (ع) ۲۵ ساله 
۵. جعفر بن عقیل ۳۵ ساله
۶. عبد الرحمن بن عقیل ۳۵ ساله 
۷. محمد بن علی (ع) (محمد اصغر) برادر محمد حنیفه ۳۶ ساله 
۸. عون بن عبدالله بن جعفر ۲۰ ساله 
۹. عمربن امام علی (ع) (ابا حفص) ۲۴ ساله 
۱۰. ابوالفضل العباس (ع) ۳۴ ساله
 
* میانگین سنی شهدای بنی هاشم ۲۴ سال
 
* مجموع ابیات رجزهای بنی هاشم در عاشورا ۸۸ بیت
 
* میانگین رجزخوانی بنی هاشم ۵ بیت (بدون احتساب رجزهای ابا عبدالله (ع))
 
* نام شهدای بنی هاشم در زیارت رجبّیه ۹ تن
 
* مجموع شهدای بنی هاشم در کربلا ۲۴ تن
 
* غم بارترین شهادت در عاشورا شهادت علی اصغز است.
 
* سنگین ترین و شکننده ترین شهادت (جز شهادت ابا عبدالله الحسین (ع)) شهادت فرمانده سپاه امام، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، است.




تاريخ : شنبه 2 آبان 1394برچسب:, | | نویسنده : مقدم |